معنی تالم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
دردمند شدن، آزرده شدن،
دردناک شدن،
دردمندی،
اندوه، دردمندی، آزرده شدن
دردمندی
دردناک، اندوه
اندوه
الم، اندوه، توجع، درد، دردمندی، رقت، ناراحتی، آزرده شدن، اندوهگین شدن، دردمند شدن
به هرز رفته – هدر رفته – به یغما رفتن محصولات جالیزی
دردناک شدن دردیافت ویدا (مصدر) درد یافتن اندوهگین شدن دردمندی نمودن، (اسم) اندوهناکی اندوهگنی. جمع: تالمات.
تَأَلُّم، دردمند شدن، درد دیدن، آزرده شدن، دردمندی و اندوهناکی،