معنی تامل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اندیشه کردن، فکر کردن،
درنگ کردن،
دقت کردن در امری،
دوراندیشی،
درنگ، تانی، مکث، تاخیر
درنگ، اندیشه
درنگ
تانی، درنگ، مکث، تاخیر، شکیبایی، مصابرت، اندیشه، تعقل، تفکر، غور، فکر، ژرفاندیشی، مراقبه، مکاشفه، اندیشه کردن، اندیشیدن، تعقل کردن، درنگ کردن، دوراندیشی کردن
نیک نگریستن، تفکر درنگ، فرنگری نیک نگریستن نگرش، سکالش
تَأَمُّل، دقّت کردن، اندیشه کردن، مجدد و مکرر ملاحظه و نظر نمودن و تحقیق کردن. (در فارسی بمعنای درنگ کردن و صبر نمودن نیز گفته میشود)