معنی تباب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تباب. [ت َ] (ع مص) زیان کار شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی). زیان کاری. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زیان شدن. (کنزاللغات). نقص و خسار. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و منه «ما کید فرعون الاّ فی تباب »؛ ای خسران. (اقرب الموارد). || بهلاکت شدن. (تاج المصادر بیهقی). هلاک شدن. (زوزنی) (دهار) (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی). هلاکت. (غیاث اللغات). هلاک. (قطر المحیط) (آنندراج). هلاکی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هلاک شدن. (کنزاللغات):
چون برون شوشان نبودی در جواب
پس رمیدندی از آن راه تباب.
مولوی.
(مص ل.) زیانکار شدن، خسران یافتن، هلاک شدن، (اِمص.) زیانکاری، هلاکت. [خوانش: (تَ) [ع.]]
متضرر شدن، زیان کردن،
زیانکار شدن، به هلاکت شدن
تَباب، خُسران یافتن، هلاک شدن، تباه گشتن، زیانکاری، هلاکت،