معنی تبخیر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تبخیر. [ت َ] (ع مص) بخور کردن به چیزی. (از منتهی الارب) (آنندراج). بخور کردن و بخور دادن. (ناظم الاطباء). خویشتن بوی کردن ببخور. (دهار): و بخّره و بخر علیه، دخنه بالبخور. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || بخار انگیختن از چیزی. (فرهنگ نظام). || بخار شدن. (ناظم الاطباء). || تبخیر در اصطلاح فیزیک، تغییر حالت از مایع به حالت بخار را گویند.
- تبخیر سطحی، تغییر حالت از مایع به حالت بخار در سطح بسیاری از مایعات ممکن است روی دهد حتی در درجات عادی حرارت، آبی که درظرف دهان بازی با هوا مواجه شود تبخیر گردد مخصوصاً هرچه هوا خشک تر و درجه ٔ حرارت بالاتر رود تبخیر سریعتر انجام می گردد. این نوع تغییر حالت را تبخیر سطحی نامند. (از فیزیک ترمودینامیک تألیف روشن ج 1 ص 86).
بخار کردن، بخور دادن. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص ل.)]
تغییر حالت جسم مایع به بخار در اثر حرارت،
تبدیل مایع به گاز
بخار کردن، به بخارتبدیل شدن،
(متضاد) تجمد، بخور دادن
بخور کردن به چیزی، بخار شدن، تغییر حالت از مایع به بخار