معنی تب عشق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تب عشق. [ت َ ب ِ ع ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) مجازاً بیماری عشق. سوز و التهاب عشق. آتش عشق. درد عشق:
غم عشق بر عیش پیرایه بست
تب عشق در مغز صحت نشست.
معروف ظهوری (از بهار عجم) (از آنندراج).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر