معنی تحبیب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تحبیب. [ت َ] (ع مص) دوست گردانیدن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). دوست و حبیب گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). دوست شدگی. دوستی آوردن میان دو نفر و زیادتر و دفع دشمنی و مخاصمت نمودن از میان آنها. (ناظم الاطباء). دوستی آوردن. بدوستی داشتن. دوستی افکندن.
(تَ) [ع.] (مص م.) دوستی کردن، دوست گردانیدن.
دوستی،
کسی را نزد دیگری محبوب و دوستداشتنی نمودن،
رفتار مهرآمیز برای جلب دوستی و دلجویی
مهربانی و دوستی
رفتار مهرآمیز برای جلب دوستی و دلجویی، مهربانی و دوستی
دوستداری، دوستی، مهرورزی، دوست کردن
دوست گردانیدن، محبوب نمودن کسی را نزد دیگری
تَحْبِیْب، دوست نمودن، مُحبّ کردن، دوستدار ساختن،