معنی تخلیه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تهی کردن، خالی کردن، خارج کردن چیزی یا کسی از جایی. [خوانش: (تَ یِ) [ع. تخلیه] (مص م.)]
خالی کردن، تهی ساختن،
رها کردن، واگذاشتن،
خالیه کردن افراد یا اشیا از جایی
تهی سازی، تهی کردن
تهی سازی
تهی ساختن، خالی کردن، تهیسازی، تهی، خالی، اخراج، پاکسازی، خالیسازی
بیرون کردن، تهی کردن بر تهیدن، وا گذاشتن، بیرون بردن، درون زدایی (مصدر) تهی کردن خالی کردن، رها کردن یله کردن وا گذاشتن. -3 خالی کردن قوای نظامی ناحیه یا شهری را. -4 (صفت) خالی تهی، تهذیب باطن از اخلاق ناپسند اعراض از آنچه انسان را از خدا باز میدارد. یا تخلیه شکم. کار کردن شکم و خالی شدن آن. یا تخلیه هوا. خالی کردن محیطی را از هوای. یا تلمبه تخلیه هوا. وسیله ای که در آزمایشگاهها و در صنعت برای خالی کردن هوای دستگاهی یا محفظه ای بکار رود. یا تخلیه ید. دست متصرف را از ملک یا خانه کوتاه کردن خلع ید.