معنی تراوش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تراوش. [ت َ وِ] (اِمص) تراویدن. (ناظم الاطباء). چکیدن. با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج). || ترشح و تقطیر. (ناظم الاطباء). رجوع به تراوش کردن و تراوش نمودن شود.

فرهنگ معین

(تَ وُ) (اِمص.) ترشح، چکه.

فرهنگ عمید

تراویدن

حل جدول

نشر

نشتی

نشت

مترادف و متضاد زبان فارسی

تراب، ترشح، سرایت، نشت، نشر، تراویدن، حاصل، نتیجه

فرهنگ فارسی هوشیار

چکیدن، ترشح و تقطیر

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر