معنی ترحیم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ترحیم. [ت َ] (ع مص) مهربانی کردن بر کسی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). || رحمک اﷲ گفتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترحم. (المنجد) (اقرب الموارد). طلب آمرزش کردن بر کسی، و ترحیم در این مورد فصیح تر از ترحم است. (از اقرب الموارد). و رجوع به ترحم شود.
- مجلس ترحیم، در تداول فارسی امروز بمعنی مجلس سوگواری، عزاخانه، مجلس ختم و پرسه است.
رحم کردن، طلب آمرزش کردن. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص م.)]
رحمت و درود فرستادن برای مرده،
[قدیمی] مهربانی کردن،
[قدیمی] درود فرستادن،
[قدیمی] طلب آمرزش کردن،
طلب آمرزش برای مرده
ختم، رحمتفرستادن، طلب آمرزش، رحم کردن، شفقتآوردن
مهربانی کردن بر کسی، طلب آمرزش کردن بر کسی
تَرْحِیم، رحم کردن، طلب آمرزش نمودن، دُرود فرستادن،