معنی ترد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ترد. [ت ُ] (ص) شکننده و نازک و رقیق و بی دوام. (ناظم الاطباء). زودشکن. شکننده. سست. مقابل چغر.
تر و تازه، هر چیزی که زود شکسته گردد. [خوانش: (تُ) (ص.) (عا.)]
هر چیزی که زود شکسته شود، زودشکن،
نازک،
[قدیمی] تروتازه،
شننده
چیز لطیف و تازه را گویند مانند خیار ترد و غیره.
شکننده
چیز لطیف و تازه را گویند مانند خیار ترد و غیره، شکننده
شکننده، ظریف، لطیف، نازک،
(متضاد) ضخیم، زمخت
ترد شکننده
تر و تازه، نازک
چیز لطیف و تازه را گویند مانند خیا ر ترد و غیره.