معنی ترشک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ترشک. [ت ُ ش َ] (اِ) پرنده ای سبزرنگ. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || برگ گیاهی است ترش مزه. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). و آنرا ترش گیاه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). گیاهی که بتازی حماض گویند. (ناظم الاطباء). قسمی سبزی صحرایی بهاره ٔ خوردنی با طعمی نزدیک به ترش که در آشها کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ترشه (از ترش)، طبری تِرْشَه. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). ترشک، رومکس، از انواع تیره ٔ ترشکها که بحالت خودرو در نقاط مرطوب بسیار دیده میشود وبرگهای آن دارای اکسالات دو کلسیم زیاد است. انواع دیگر تیره ٔ ترشکها عبارتند از گندم سیاه و ریوند. و رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 272 و 273 شود:
بسا حاجی که خود را زاشتر انداخت
که تلخک را ز ترشک بازنشناخت.
نظامی.
ترشک. [ت ُ ش َ] (اِخ) دهی است از دهستان کوهپایه ٔ بخش نوبران که در شهرستان ساوه و 32هزارگزی شمال خاوری نوبران و 18هزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 237 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات و بنشن و بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری و بافتن قالیچه و جاجیم است.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
ترشک. [ت ُ ش َ] (اِخ) دهی است از دهستان سوسن که در بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز و در 42هزارگزی شمال خاوری ایزه قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 240 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
(تُ شَ) (اِ.) گیاهی مانند شبدر با گل های زرد یا سرخ.
گیاهی شبیه شبدر، با سه یا چهار برگچه و گلهای سرخ یا زردرنگ،
‹ترشه› گیاهی صحرایی با برگهای درشت شبیه برگ چغندر که طعم ترش دارد و آن را مانند سبزی در آش و بعضی غذاهای دیگر میریزند،
تره خراسانى
گیاهی است با نام لاتین conicooataohais
نوعی خربزه ی وحشی که شبیه لیموترش است، علفی ترش مزه با دانه...
خورشتی از کدو، علفی ریز برگ با شاخه های زیاد که به طور معمول...
(اسم) گیاهی از تیره هفت بند که پایاست بارتفاع 30 سانتیمتر تا یک متر میرسد. ریشه اش ضخیم و ساقه اش راست و بی کرک است. این گیاه وحشی در چمنزارها و کشت زارها و کنار رودها میروید بقله حامضه حبق خراسانی.