معنی ترغیم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ترغیم. [ت َ] (ع مص) گفتن کسی را رغماً رغماً. (منتهی الارب) (آنندراج). خوار ساختن و گفتن کسی را رغماً رغماً. (از اقرب الموارد) (از المنجد). اذلال و خواری. (ناظم الاطباء). حدیث: سجدتَی ّ السهو کانتا ترغیماً للشیطان، ای اغاظه له و اذلالاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || ترغیم انف کسی، چسباندن آنرا به رغام. || خوار ساختن کسی. || خاضع شدن. (از المنجد).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.