معنی ترکمانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ترکمانی. [ت ُ ک َ] (ص نسبی) منسوب به ترکمان. (ناظم الاطباء). چون اسب ترکمانی، دوغ ترکمانی و جز اینها:
یکی زیغ دیدم فکنده در او
نمد پاره ٔ ترکمانی سیاه.
معروفی.

ترکمانی. [ت ُ ک َ] (اِخ) قاسم بن محمد ترکمانی الدمشقی ملقب به زین الدین الحنفی. بسال 888 هَ. ق. درگذشت. او راست «مختصرالضوء من شروح السراجیه فی الفرائض ». (اسماءالمؤلفین ج 1 ص 831).

ترکمانی. [ت ُ ک َ] (اِخ) محمدبن احمدبن عثمان بن ابراهیم بن مصطفی ماردینی جلال الدین ترکمانی حنفی متولد 714 هَ. ق. او راست «الجنان فی مختصر وفیات الاعیان » و «کشف الکاشف » در شرح معنی خبازی در اصول. (از هدیه العارفین ج 2 ص 157).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر