معنی تسلا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تسلا. [ت َ س َل ْ لا] (ع، اِ) دلاسایی و خاطرنوازی. آسایش و اطمینان و خشنودی و شادکامی. (ناظم الاطباء). صاحب آنندراج در ذیل تسلی آرد: سنجر کاشی تسلا و همچنین تعدا، هر دو به الف استعمال کرده:
گر زآنکه در این خجسته مطلب
اقبال توام دهد تسلا.
بنشینم و بر مراد خاطر
آسوده ز قیل و قال دنیا.
رجوع به تسلی شود.
دلدارى دادن
واحد سنجش چگالی شار مغناطیسی
آسایش و اطمینان و خشنودی و شادکامی