معنی تشکر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تشکر. [ت َ ش َک ْ ک ُ] (ع مص) سپاس داری نمودن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سپاس داری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با لام متعدی شود. یقال: تشکر له بلائه، ای شکر له بلاء. (منتهی الارب). سپاسگزاری کردن.

فرهنگ معین

(تَ شَ کُّ) [ع.] (مص ل.) شکر کردن، سپاسگزاری.

فرهنگ عمید

شکر کردن، سپاسگزاری ‌کردن،

حل جدول

امتنان

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سپاسگزاری، سپاسمندی، سپاس

کلمات بیگانه به فارسی

سپاسگزاری

مترادف و متضاد زبان فارسی

امتنان، سپاس، سپاس‌داری، سپاس‌گزاری، قدردانی،
(متضاد) ناسپاسی، حق‌ناشناسی، شکر کردن، سپاس‌گذاری کردن، سپاس داشتن

گویش مازندرانی

آتش افروز

فرهنگ فارسی هوشیار

سپاس گزاری کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری