معنی تعریف کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تعریف کردن. [ت َ ک َ دَ] (مص مرکب) ستایش کردن و توصیف کردن و بیان نمودن و صفات پسندیده و اخلاق حسنه و کمالات صوری و معنوی کسی را بیان کردن و شناس نمودن و شناسا کردن. (ناظم الاطباء): ببینم و تعریف کنم. تعریف خود کردن پنبه خائیدن است.
تمجید
بازگفتن، بازگوکردن
شناساندن، معرفی کردن، بیان کردن، گفتن، نقل کردن، حکایت کردن، توصیف کردن، توضیحدادن، شرحگفتن، وصف کردن، آفرین گفتن، تمجید کردن، ستودن
(مصدر) معرفی کردن شناساندن، آگاهانیدن، حقیقت امری را بیان کردن، ستودن تمجید کردن.