معنی تعنین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تعنین. [ت َ] (ع مص) عنوان کردن کتاب را. (تاج المصادر بیهقی). عنوان کتاب نوشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عنان کردن لگام را. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). عنان ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || قاضی بر کسی حکم نامردی کردن یا با افسون نامرد شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عاجز شدن مرد از نزدیکی. (زوزنی). || (اِمص) نامردی. (منتهی الارب). تعنینه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). نامردی و عدم میل به زن. (ناظم الاطباء). عِنّین. (از اقرب الموارد).
امرد خوانی امرد دانی (امرد هم آوای نکرد عنین) غژ نره خواندن