معنی تفتیش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تفتیش. [ت َ] (ع مص) واپژوهیدن. (دهار) (زوزنی). کافتن. (نصاب). جستن و کاویدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کاویدن و کندیدن و جستجو کردن. (غیاث اللغات). نیک جستجو کردن و کاویدن و با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج). نظر کردن در ظاهر چیزی و جستجوی آن نمودن. (از اقرب الموارد). تفحص و تجسس و کاوش. (ناظم الاطباء). بازرسی. وارسی. پی جویی. بررسی. پژوهش. بازرسیدن. بررسیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): نشاندند حرمها را در عماریها... و بسیار نامردی رفت در معنی تفتیش و زشت گفتندی. (تاریخ بیهقی).
چون به بدنامی برآمد ریش او
دیو را ننگ آمد از تفتیش او.
مولوی.
(مص م.) تفحص کردن، جستجو کردن، (اِمص.) بازرسی، پژوهش، عقاید پرس و جو درباره عقاید دینی و سیاسی مردم برای شناسایی مخالفان، بدنی الف - گشتن لباس و بدن کسی. ب - بازرسی بدنی. [خوانش: (تَ) [ع.]]
جستجو کردن، کاوش کردن، کاویدن،
کاوش، بازرسی،
جستجو
وارسی، بازرسی، پی جویی، تجسس، بازجست
بازجویی
بازجویی
بازجست، بازرسی، پرسش، پیجویی، تجسس، تفحص، جستجو، سانسور، کاوش، وارسی، واپژوهیدن، جستجو کردن، کاویدن، کاوش کردن، بازرسی کردن، تفحص کردن
جستن و کاویدن، جستجو کردن