معنی تفکیک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تفکیک. [ت َ] (ع مص) از هم بگشادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). جدا کردن دو چیز از یکدیگر. (آنندراج). جداکردگی چیزی از دیگری. (ناظم الاطباء). || رهانیدن و خلاص کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جدا کردن و خلاص کردن. (از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(مص م.) از هم جدا کردن، بازگشادن، (اِمص.) جدایی، گشودگی، گرفتن سند جداگانه برای بخشی از یک ساختمان. [خوانش: (تَ) [ع.]]

فرهنگ عمید

جدا کردن چیزی از چیز دیگر،
[قدیمی] باز کردن،
[قدیمی] رها کردن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جداسازی

کلمات بیگانه به فارسی

جداسازی

مترادف و متضاد زبان فارسی

افراز، انتزاع، انفکاک، تجزیه، تشخیص، تفریق، جداسازی، جدایی، فصل، فک، جدا کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

جدا کردن چیزی از دیگری واجدایی از هم جدا کردن ‎ (مصدر) از هم گشودن جداکردن باز گشادن، (اسم) جدایی گشودگی. جمع: تفکیکات.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر