معنی تقبل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تقبل. [ت َ ق َب ْ ب ُ] (ع مص) پذیرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (آنندراج). پذیرفتن و قبول کردن. (غیاث اللغات). و در دعا گویند: تقبل اﷲ اعمالکم، یعنی خدای تعالی کردارهای شما را بپذیرد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). || گرفتن چیزی. (از اقرب الموارد). || ضامن دادن عامل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ضامن گرفتن بر کار از کارکن. (ناظم الاطباء). || همانند شدن مرد پدر خود را. (از اقرب الموارد).
(تَ قَ بُّ) [ع.] (مص م.) پذیرفتن، به عهده گرفتن.
قبول کردن، پذیرفتن،
به عهده گرفتن،
برعهده گرفتن، پذیرش
بر عهده گرفتن، پذیرش
پذرفتاری، پذیرش، تعهد، تکفل، ضمان، ضمانت، قبول، کفالت، گردنگیری، پذیرفتن، بهعهده گرفتن، قبول کردن
پذیرفتن، بعهده گرفتن
تَقَبُّل، تَعَهُّد کردن و مُلْزم شدن، قبول کردن و پذیرفتن، مُسْتَجاب کردن، بعهده گرفتن،