معنی تقهقر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تقهقر. [ت َ ق َ ق ُ] (ع مص) از پی فراشدن. (زوزنی).سپسایگی رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به قهقرا شدن. باز پس گشتن. (از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(تَ قَ قُ) [ع.] (مص ل.) به عقب برگشتن، واپس رفتن.

فرهنگ فارسی هوشیار

به قهقرا رفتن

فرهنگ فارسی آزاد

تَقَهْقُر، بعقب برگشتن، عقب نشینی کردن، منْهَزِم شدن، پس رفتن و تَنَزُّل،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر