معنی تقی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تقی. [ت َ] (اِخ) (میرزا...) علی آبادی. صاحب دیوان انشاء فتحعلی شاه قاجار است. وی متخلص به «صاحب » بود. رجوع به مجمح الفصحاء در ذکر شعرای معاصر مؤلف و سبک شناسی بهار ج 3 ص 334 شود.

تقی. [ت َ] (اِخ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل که 398 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

تقی. [ت ُ قا] (ع مص) پرهیز کردن. (منتهی الارب). پرهیزکاری. (دهار) (مهذب الاسماء). تقاء. (ناظم الاطباء). || (اِ) پرهیز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء):
به سخا و به هدی و به بها و به تقی، خوش
از خداوند سوی خلق جهانند و مشارند.
ناصرخسرو.
چون خرد افسر و تقی شد گاه
خواندت جبرئیل شاهنشاه.
سنائی.
نهی بر اهل تقی تبغیض شد
لیک بر اهل هوا تحریض شد.
مولوی.

تقی. [ت َ] (اِخ) نام حضرت رسالت پناه صلی اﷲ علیه و اله و سلم. (آنندراج). رجوع به محمد شود.

تقی. [ت َ] (اِخ) لقب امام ثانی حسن بن علی المرتضی. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 21 شود.

تقی. [ت َ] (اِخ) لقب امام محمدبن علی بن موسی الرضا، امام نهم شیعه ٔ اثناعشریه است. رجوع به جواد شود.

تقی. [ت َ] (اِخ) میرزا تقی خان امیرکبیر. رجوع به امیرکبیر شود.

تقی. [ت َ] (اِخ) میرزا... از شعرای دوره ٔصفویه و معاصر شاه سلیمان است و این بیت از اوست:
در فضای تنگ دل راحت نمیگیرد قرار
گویی آبادانئی نزدیک این ویرانه نیست.
(از قاموس الاعلام ترکی).

تقی. [ت َ ی ی] (ع ص) پرهیزکار. (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، اتقیاء و تُقواء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بمعنی ترسنده از خدا و مجازاً بمعنی پرهیزکار. (غیاث اللغات) (آنندراج):
از تقی دین طلب ز رعنا لاف
از صدف دُر طلب ز آهو ناف.
سنایی.
قصدآن کرده بود که ذیل عفاف و جیب صلاح و نفس تقی و عرض نقی این بنده را... به لوث خبث و فجور خود ملطخ گرداند. (سندبادنامه ص 77).

فرهنگ معین

(تَ یّ) [ع.] (ص.) پرهیزگار. ج. اتقیاء.

فرهنگ عمید

پرهیزکار، خداترس، باتقوا،

حل جدول

خدا ترس

خداترس

مترادف و متضاد زبان فارسی

پرهیزگار، باتقوا، تقواپیشه، متقی، پرواپیشه، خداترس،
(متضاد) بی‌تقوا

فرهنگ فارسی هوشیار

پرهیزگار، ترسنده از خدای

فرهنگ فارسی آزاد

تُقی، (ثلاثی: وَقی) پرهیزکاری، تقوی داشتن، تقوی و ترس از خدا،

تَقی، پرهیزکار، باتقوی، خداپرست (جمع: اَتْقِیاء، تُقَواء)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری