تلخی بردن در لغت نامه دهخدا

لغت نامه دهخدا

تلخی بردن. [ت َ ب ُ دَ] (مص مرکب) سختی کشیدن. تحمل رنج و مشقت:
بشیرین زبانی توان برد گوی
که پیوسته تلخی برد تندخوی.
سعدی (بوستان).
رجوع به تلخی و ماده ٔ بعد شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر