معنی تمول در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تمول. [ت َ م َوْ وُ] (ع مص) مالدار شدن. (زوزنی). مال داشتن. (تاج المصادر بیهقی). بسیارمال شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مالدار شدن و دولتمندی. (غیاث اللغات) (آنندراج). مالداری و دولت و ثروت و مکنت. (ناظم الاطباء).
(تَ مَ وُّ) [ع.] (مص ل.) توانگر شدن، ثروتمند شدن.
مالدار شدن، مال بسیار بهدست آوردن، ثروتمند شدن،
توانگری،
پولدار شدن
مالداری
توانگری
توانگری
استطاعت، تمکن، تنعم، ثروت، دارایی، مال، مکنت، منال، وسع،
(متضاد) فقر، نداری، توانگری، ثروتمندی، مالداری، توانگر شدن، دارا شدن، مالدار شدن، ثروتمندشدن،
(متضاد) مفلس شدن، ورشکستن، ورشکستهشدن
مالدار شدن، دولتمندی