معنی تنبلی کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تنبلی کردن. [تَم ْ ب َ ک َ دَ] (مص مرکب) کاهلی کردن. سستی کردن. تنبلی نمودن. تن پروری کردن. رجوع به تنبل شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) کاهلی کردن، اهمال کردن مسامحه کردن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.