معنی تن آسان کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تن آسان کردن. [ت َ ک َ دَ] (مص مرکب) آسوده کردن. راحت کردن. فارغ ساختن:
گنهکارگان را هراسان کنیم
ستمدیدگان را تن آسان کنیم.
فردوسی.
رج__وع به تن آسان شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر