معنی ته نشین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ته نشین. [ت َه ْ ن ِ] (نف مرکب، اِ مرکب) آنچه به تک نشیند ازدرد و جز آن. (آنندراج). آنچه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد. ته نشسته. (فرهنگ فارسی معین):
ز جوش باده درد ته نشین بالانشین گردد
ز موج خنده ترسم خط برون آید از آن لبها.
ناظر علی (از آنندراج).
|| مواد دارویی که بر اثر عدم انحلال در حلاّل یا در نتیجه ٔ ترکیبهای شیمیایی راسب شوند. || درد. راسب. (فرهنگ فارسی معین). رسوب و درد. (ناظم الاطباء).دردی. لرت. لرد. رسوب.

فرهنگ معین

آن چه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد، ته نشست، آن چه براثر رسوب کردن باقی می ماند، رسوب. [خوانش: (~. نِ) (اِمر.)]

فرهنگ عمید

ته‌نشست

حل جدول

رسوب

فرهنگ فارسی هوشیار

ته ظرف نشیننده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر