معنی توازن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
توازن. [ت َ زُ] (ع مص) به همسنگ آمدن. (زوزنی). هم سنگ شدن. (دهار). برابر و هم سنگ شدن دو چیز. (آنندراج). هموزن شدن و همدیگر سنجیده گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هم سنگی. معادله. سنجیدن. سنجش. بهم سنجیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
(مص ل.) هم وزن شدن، هم سنگ گردیدن، (اِمص.) هم - وزنی، هم سنگی، جمع توازنات. [خوانش: (تَ زُ) [ع.]]
هموزن شدن، همسنگ شدن، با هم برابر گشتن در وزن،
برابری، تعادل، قرینه، موازنه، همسنگی، هموزنی، تناسب، موزونی
هم سنگ شدن
تَوازُن، در وزن یا قوّه با نظائر آنها با یکدیگر متعادل و یک اندازه بودن یا شدن،