معنی توت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
توت. (اِ) میوه ای است معروف، سفید آن قائم مقام انجیر است و سیاه آن راتوت شامی گویند. چون آن را نارسیده خشک کنند قائم مقام سماق باشد و معرب آن توث است که بجای فوقانی آخر ثای مثلثه باشد و سفید آن را به عربی توث حلو، و سیاه آن را توث حامض خوانند. (برهان). میوه ای است شیرین و بجای تا، دال (تود) نیز گویند چرا که در فارسی تاو دال بدل یکدیگر شوند... و عرب توت با تا را معرب کرده و تصرف کرده توث بثای مثلثه گفته. (انجمن آرا) (آنندراج). میوه ای که دارای دو قسم است یکی سفید و شیرین و دیگری سیاه و ترش که شاه توت و توت شامی و شخرور و شخروز نیز گویند. (ناظم الاطباء). فرصاد. تود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). شیرین او را نبطی و ترش را شامی نامند... (از تحفه ٔ حکیم مؤمن):
آلوچه شد پتکچی و سرمش خزینه دار
توت سیه دبیر و سفیدش مشیر گشت.
بسحاق اطعمه (دیوان ص 38).
رجوع به المعرب جوالیقی ص 90 و تحفه ٔ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه و ترجمه ٔ ضریر انطاکی ص 101 و بحر الجواهر و تود و دزی ج 1 ص 153 شود.
- توت الحامض، توت حامض. رجوع به توت و ترکیب بعد و الفاظ الادویه شود.
- توت حامض، به پارسی شاه توت گویند، بهترینش سیاه... بود... (فهرست مخزن الادویه). معروف است به شامی، بهترین وی سیاه... بود و نارسیده ٔ وی چون خشک کنند قائم مقام سماق بود... (از اختیارات بدیعی). رجوع به توت شود.
- توت حلو، فرصاد خوانند، به پارسی توت سفید... (از اختیارات بدیعی). توت شیرین و سفید... (الفاظ الادویه). رجوع به توت شود.
- توت سیاه، توت شامی. شاه توت. توت شرابی:
این خون کسی ریخته ای یا می لعل است
یا توت سیاه است که بر جامه چکیده ست ؟
سعدی.
رجوع به توت شامی شود.
- توت شامی، خرتوت. (مفاتیح از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). شاه توت. (یادداشت ایضاً). رجوع به توت سیاه و توت شرابی شود.
- توت شرابی، شاه توت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به توت شامی و توت و معنی دوم این کلمه شود.
|| درخت این هر دو قسم. (ناظم الاطباء). این درخت بومی چین است لیکن در همه جای ایران خاصه جنگلهای شمال برای تغذیه ٔ کرم ابریشم غرس شده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تود. توذ. توث... درختی است از تیره ٔ گزنه ها که خود راسته ای جداگانه را تشکیل می دهد. گلهایش منفردالجنس است که گاهی بر روی یک پایه، هم گلهای نر موجود است و هم گلهای ماده و زمانی گلهای نر و ماده بر روی دو پایه قرار دارد. گل آذینش سنبله ای و میوه ٔ آن بصورت شفت های کوچک مرکبی است که پهلوی هم قرار گیرند... (فرهنگ فارسی معین). این درخت در شمار درختان جنگلی نام برده نشده ولی چون به فراوانی در ایران موجود است و برای جنگل کاری زمینهای خشک مناسب می باشد آنرا نام می بریم. سه گونه ٔ آن در ایران موجود است: 1- توت سفید که از برگ آن برای پرورش کرم ابریشم استفاده می شود. 2-توت سیاه که اغلب به صورت توت مجنون بعنوان درخت زینتی کاشته می شود. 3- شاه توت که دارای میوه ٔ لذیذ خوراکی است.
درخت توت در هر خاکی می روید ولی خاکهای بارخیز را بیشتر می پسندد. تند می روید ولی به ارتفاع زیاد نمی رسد، چوبش نارنجی کم رنگ است و استحکام زیادی ندارد ولی در مجاورت خاک دوام بسیار می کند. از آن کاسه ٔ تار می سازند. نیاز درخت توت به آب کم است و از اینرو برای جنگل کاری زمینهای خشک شایستگی دارد. (جنگل شناسی کریم ساعی ج 2 ص 243). درختی است که گلهای ماده ٔ آن تشکیل سنبله های بهم فشرده میدهند و میوه ٔ مرکبی می سازند (خوراکی). برگهای آن برای پرورش کرم ابریشم بکار می رود. جورهای مختلف آن شاه توت و توت سیاه است. (گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 295):
کرم کز توت، بریشم کند آن نیست عجب
چه عجب از زمی ار دُر دهد و گوهر بر؟
فرخی.
و از آن ناحیت ابریشم خیزد از آنچ درخت توت بسیار باشد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 122).
روزگاری در کمال ناقصان
روزگار اطلس کند از برگ توت.
انوری.
ایشان [مردم خطا و چین] اکثر کاغذ را از پوست درخت توت می سازند. (از فلاحتنامه از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- توت سیاه، گونه ای توت که میوه اش قرمز و کاملاً شبیه شاه توت است، ولی برخلاف آن میوه اش شیرین و تا حدی لزج است. شاخه های جوان این درخت مانند شاخه های بید مجنون به سوی زمین برمی گردد و شکل چتر زیبایی می یابد. توت مجنون. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به توت (معنی اول) شود.
|| لفظ عبری آن بمعنی گریان، و اشاره به درختی است که دارای صمغ یا کتیرا می باشد.طور و طرز مخصوص آن معلوم نیست و بعضی گمان می کنند که لفظ عبری که به توت ترجمه شده باید صنوبر یا راجی باشد. (قاموس کتاب مقدس).
توت. (اِخ) دهی از دهستان رباطات است که در بخش فرانق شهرستان یزد واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
توت. (اِخ) دهی از دهستان طبس مسیناست که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 236 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
توت. (اِخ) دهی از دهستان لطف آباد است که در بخش لطف آباد شهرستان دره گز واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
توت. (اِخ) دهی از دهستان کسبایر است که در بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد واقع است و 231 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
(اِ.) میوه ای است آب دار و شیرین، ادرار - آور و دارای ویتامین های B و C. درختش بزرگ با برگ های نسبتاً پهن است که به مصرف خوراک کرم ابریشم می رسد.
میوهای ریز، آبدار، و شیرین، دارای مواد ازته و مواد چرب و ویتامینهای b و c. ملین و پیشابآور است. تازه و خشککردۀ آن خورده میشود. خوردن آن برای مبتلایان به مرض قند ضرر ندارد. شیرۀ آن را هم میگیرند و شیرۀ توت میگویند،
درخت این میوه که بزرگ، تناور، و دارای برگهای پهن است. برگ آن به مصرف تغذیۀ کرم ابریشم میرسد،
* توت سهگل: (زیستشناسی) [قدیمی] = تمشک
* توت سیاه: (زیستشناسی) شاهتوت، توت مجنون،
* توت مجنون: (زیستشناسی) نوعی درخت توت که شاخههای آن چتری و مانند بید مجنون آویخته و سرازیر است. میوۀ آن شبیه شاهتوت اما ریزتر از آن است، توت سیاه،
میوه خشکبار
میوه ریز بهاری
میوه ریز بهاری، میوه خشکبار
تود، درخت توت
تحریک، وسوسه، درخت و میوه ی توت
لاروس آن را سریانی معرب می داند توت بن (اسم) درختی از تیره گزنه ها که خود دسته ای جداگانه را تشکیل میدهد. گلهایش منفرد الجنس است که گاهی برروی یک پایه هم گلهای نر موجود است و هم گلهای ماده و زمانی گلهای نر و ماده برروی دو پایه قرار دارند. گل آذینش سنبله یی و میوه آن بصورت شفتهای کوچک مرکبی است که پهلوی هم قرار گیرند، میوه درخت مذکور. یا توت سیاه. گونه ای توت که میوه اش قرمزتیره مایل بسیاه است و کاملاشبیه شاه توت است ولی بر خلاف آن میوه اش شیرین و تا حدی لزج است. شاخه های جوان این درخت مانند شاخه های بید مجنون بسوی زمین برمیگردد و شکل چتر زیبایی می یابد توت مجنون. یا توت فرنگی. یا توت مجنون.