معنی تودار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تودار. (نف مرکب) کسی که افکار خود را پوشیده دارد. که اسرار خود به کس نگوید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رازدار. خلاف تنک حوصله و تنک دل: چهره ٔاو جوان و تودار بود. (سایه روشن صادق هدایت ص 13).
تودار. (اِخ) دهی از دهستان حشمت آباد است که در بخش دورود شهرستان بروجرد واقع است و 112 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
تودار. (اِخ) دهی از دهستان کولی وند است که در بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
تودار. (اِخ) دهی از دهستان انگوران است که در بخش ماه نشان شهرستان زنجان واقع است و 175 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
کسی که راز خود یا دیگری را در دل نگاه دارد و به کسی اظهار نکند، رازدار،
رازنگهدار
راز نگهدار
آبزیرکاه، موذی، حیلهگر، محیل، مکار، نیرنگباز، دورو، ریاکار، ظاهرساز، خوددار
تابیده، بافته، آدم رازدار، تب دار
از انواع درختان جنگلی
از مراتع نشتای عباس آباد
از انواع درختان جنگلی
رازدار، کسی که افکار خود را پوشیده دارد