معنی توشه دان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

توشه دان. [ش َ / ش ِ] (اِ مرکب) ابتر. باله. قلع. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مطهره. (زمخشری). مزود. (دهار). خورجین و تنچه و کیسه ای که در آن آذوقه گذارند. جائی که در آن زاد نهند. انبانی که در آن غدای سفر نهند. || جامه دان. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

خورجین، کیسه،
ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند،

حل جدول

انبان

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) ظرفی یا جایی که توشه را در آن گذارند، خرجین کیسه.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر