معنی توقیف کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

توقیف کردن. [ت َ /تُو ک َ دَ] (مص مرکب) نگاه داشتن و ضبط کردن. (ناظم الاطباء). بازداشت کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حبس کردن. زندان کردن. به زندان کردن. بازداشتن.

مترادف و متضاد زبان فارسی

بازداشت کردن، جلب کردن، دستگیر کردن،
(متضاد) رها کردن، حبس کردن، زندانی کردن، محبوس کردن،
(متضاد) آزاد ساختن، ضبط کردن،
(متضاد) واپس‌دادن، رفع توقیف کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) بازداشت کردن (کسی را)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر