معنی توم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

توم. (اِ) نشای برنج در دیلمان و گیلان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به توم بیجار شود.

توم. (ع اِ) دانه ٔ سیمین مانند مروارید. (ناظم الاطباء). مروارید و بعضی گفته اند مهره ها که آن را از نقره سازند مانند مروارید. (آنندراج).

توم. [ت ُ وَ] (ع اِ) ج ِ تومه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تومه و ماده ٔ قبل شود.

توم. (اِخ) کلمه ٔ نبطی است و معنی آن قرین است و آن نام ملکی است که به مانی نازل شد. (ابن الندیم از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).

گویش مازندرانی

بذر

وقت – زمان

پسوند ای است که در صفت برتر به کار رود و به معنای از است

بذر

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ مروارید، مهره های سیمین

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری