معنی توهین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
توهین. [ت َ] (ع مص) سست کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). سست گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ضعیف گردانیدن. (از اقرب الموارد). خوار کردن. خوار شمردن. خوارداشت. ضعیف و سست شمردن. حقیر و سبک داشتن. سبک داشت. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). توهین که معمولاً استخفاف و کوچک شمردن استعمال میشود در لغت به معنی ضعیف ساختن است و در زبان عربی بجای آن اهانت گویند. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 2). || (اِ) خواری و زبونی و ناتوانی و سستی. (ناظم الاطباء): توقیر من به تحقیر و تعظیم به توهین بدل گردد. (سندبادنامه ص 72).
خوار کردن، خوار داشتن، سُست کردن. [خوانش: (تُ) [ع.] (مص م.)]
خواروخفیف کردن،
[قدیمی] سست کردن،
[قدیمی] ضعیف کردن،
خوار کردن، اهانت و بیحرمتی، خوار و خفیف کردن
خوار کردن، اهانت و بی حرمتی، خوار و خفیف کردن
دشنام، ناسزا
اهانت، بیحرمتی، تحقیر، خوارداشت، وهن،
(متضاد) تکریم، اهانت کردن، بیحرمتی کردن، خوار داشتن، وهن کردن،
(متضاد) احترام گذاشتن، خوار شمردن، سست کردن
سست کردن، خوار شمردن
تَوْهِین، سُست کردن، خوار و حقیر کردن، ضعیف کردن، ذلیل کردن،