معنی تیرک زدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تیرک زدن. [رَ زَ دَ] (مص مرکب) بالا آمدن آبله های دیگ جوشان. (ناظم الاطباء). || جاری شدن خون از زخم. (از غیاث اللغات) (آنندراج) (بهار عجم):
ز خونی که تیرک زد از فرقگاه
یلان را برافروخت پرّ کلاه.
هاتفی (از آنندراج).
|| درد کردن. (بهار عجم) (آنندراج).

فرهنگ معین

(رَ. زَ دَ) (مص ل.) جهیدن آب یا مایعی دیگر از سوراخی ریز.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) جهیدن آب یا مایعی دیگر از سوراخی باریک، تیر کشیدن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر