معنی تیزهوشی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تیزهوشی. (حامص مرکب) هوشیاری. هوشمندی. باهوشی. تیزویری. تیزهشی. (فرهنگ فارسی معین):
تا جهان داشت تیزهوشی کرد
بی مصیبت سیاه پوشی کرد.
نظامی.
برگفت ز راه تیزهوشی
افسانه ٔ آن زبان فروشی.
نظامی.
رجوع به تیزهوش و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
هوشیاری، زرنگی،
دها، کیاست
دها، ذکا
ذکا
دراست
دها
ذکاوت
فراست
کیاست
ذکاوت، زیرکی، سرعت انتقال، هوشمندی،
(متضاد) کندهوشی
هوشیاری هوشمندی باهوشی تیروپری.