معنی تیماج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تیماج. (اِ) چرم بودار که آن را بلغار و ادیم نیز گویند و این لفظ ترکی است... و در مدار به «جیم » فارسی است (تیماچ). (غیاث اللغات) (آنندراج). چرمی است رنگین و بوی خوش دارد. درشب طلوع سهیل آن را رنگ و بوی حاصل شود. (شرفنامه ٔ منیری). پوست گوسپند دباغی شده. (ناظم الاطباء). قسمی چرم اعلی، مقابل میشن. قسمی پوست پیراسته ٔ ستبر و محکم. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا).
(اِ.) پوست بز دباغی شده.
پوست دباغیشدۀ بز، پرنداخ، ساختیان، کورکانی، کوزکانی،
پوست دباغی شده
چرم بز
چرم، چرمدباغینشده
پوست بز که آنرا دباغی کرده باشند