معنی جاسوس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

[ع.] (ص.) خبرچین، آن که خبر یا پیغامی را از جایی به جای دیگر می برد. ج. جواسیس.

فرهنگ عمید

کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره‌ای یا مملکتی را به‌دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد،
جستجوکنندۀ خبر،
[قدیمی] خبرکش، خبرچین،

حل جدول

راپرتچی

ستون پنجم

راید

رائد

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دم دزد، سخن چین

مترادف و متضاد زبان فارسی

خبرآور، خبرچین، خبرگیر، راید، کارآگاه، مفتش، منهی

فرهنگ فارسی هوشیار

جستجو کننده خبر، خبر پرس، پرسش کننده

پیشنهادات کاربران

ایشه

آدم فروش

پنهان پژوه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری