معنی جاسوس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
[ع.] (ص.) خبرچین، آن که خبر یا پیغامی را از جایی به جای دیگر می برد. ج. جواسیس.
کسی که اخبار و اسرار کسی یا ادارهای یا مملکتی را بهدست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد،
جستجوکنندۀ خبر،
[قدیمی] خبرکش، خبرچین،
راپرتچی
ستون پنجم
راید
رائد
دم دزد، سخن چین
خبرآور، خبرچین، خبرگیر، راید، کارآگاه، مفتش، منهی
جستجو کننده خبر، خبر پرس، پرسش کننده
ایشه
آدم فروش
پنهان پژوه