معنی جانشینی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(~.) (حامص.) قائم مقامی.

فرهنگ عمید

جانشین کسی شدن، به جای دیگری نشستن و کارهای او را به عهده گرفتن،

حل جدول

نیابت

مترادف و متضاد زبان فارسی

خلافت، قائم‌مقامی، نیابت، ولایتعهدی، وکالت

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ جانشین دیگری شدن قائم مقامی خلافت، ولایت عهد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر