معنی جان دارو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(اِمر.) نوشدارو، داروی جان بخش.

فرهنگ عمید

دارویی که حفظ جان کند و زندگی دوباره ببخشد، نوش‌دارو، تریاق، پادزهر، داروی ضدزهر: جان نالان را به داروخانهٴ گردون مبَر / کز کَفَش جان‌داروی بی‌سم نخواهی یافتن (خاقانی: ۳۶۱)،
ازبین‌بَرندۀ ناراحتی: ای سخنت مُهر زبان‌های ما / بوی تو جان‌داروی جان‌های ما (نظامی۱: ۱۱)،

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) تریاقی که حفظ جان کند و زندگی بخشد نوش دارو، تریاک افیون.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر