معنی جایگزین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(گُ) (ص فا.) کسی که جایی را برای خویش انتخاب کند، آن که یا آن چه که در جایی استقرار یابد.

فرهنگ عمید

کسی یا چیزی که به‌جای کسی یا چیزی دیگر قرار می‌گیرد و معمولاً هر دو دارای ویژگی‌های مشابه می‌باشند،

حل جدول

جانشین، مستقر

بدیل

مترادف و متضاد زبان فارسی

جانشین، ثابت، مستقر

فرهنگ فارسی هوشیار

جانشین، خلف، بدل

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر