معنی جبران در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(جُ) [ع.] (مص م.) تلافی کردن.
تلافی،
* جبران کردن: (مصدر متعدی) تلافی کردن صدمه و خسارتی که به کسی وارد شده،
تلافی، ترمیم، تاوان، عوض، غرامت
تلافی
بازنه ش، شیان، بازپرداخت، برگرداندن
تاوان، ترمیم، تلافی، عوض، غرامت، مغرم
تلافی کردن، خسارت و صدمه