معنی جدید در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(جَ) [ع.] (ص.) تازه، نو.

فرهنگ عمید

[مقابلِ قدیم] تازه، نو،
هرچیز تازه،
(اسم) (ادبی) در عروض، یکی از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن، غریب،

حل جدول

نو، تازه، بدیع

مدرن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تازه، نو، نوین، نوباوه

مترادف و متضاد زبان فارسی

اخیر، تازه، تازه، طری، موخر، نو، نوین،
(متضاد) قدیم

فرهنگ فارسی هوشیار

نو و تازه هر چیز

فرهنگ فارسی آزاد

جَدِید، تازه، نو، بدون سابقه، شخص بزرگ، روی زمین، موت و مرگ،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر