معنی جزء در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(جُ) [ع.] (اِ.) بخشی از چیزی، پاره ای از شی ء مق کل. ج. اجزاء.

(جُ) [ع.] (اِ.) بخشی از چیزی، پاره ای از شی ء. ج. اجزاء.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بند

مترادف و متضاد زبان فارسی

پاره، تکه، قطعه، شمه، عنصر،
(متضاد) کل

فرهنگ فارسی هوشیار

بخش و پاره ای از چیزی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر