معنی جزا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(مص م.) مکافات، (اِمص.) پاداش، (اِ.) کیفر. [خوانش: (جَ) [ع. جزاء]]

فرهنگ عمید

مجازات بدی، کیفر،
پاداش نیکی، مزد،

حل جدول

سزای عمل

پاداش

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بادافره، سزا

مترادف و متضاد زبان فارسی

بادافره، پاداش، تادیب، تلافی، تنبیه، جایزه، سزا، عقوبت، عوض، مجازات، مزد، مکافات

گویش مازندرانی

ناتنی – بستگان غیرخونی که از راه خوردن شیر مادر منسوب می...

فرهنگ فارسی هوشیار

‎-1 (مصدر) مکافات سزای عمل کسی را دادن، (اسم) پاداش پاداشن پاداشت، (اسم) کیفر پادافره. یا جزا ء (جزای) سیئه. پاداش بدی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر