معنی جلف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

سبکسر، بی خرد، احمق، ابله، میان تهی، بی ادب. [خوانش: (جِ) [ع.] (ص.)]

فرهنگ عمید

سبک، زننده، و ناشایست،
ویژگی کسی که رفتارهای سبک، زننده، و ناشایست انجام می‌دهند، سبک‌سر،

حل جدول

سبکسر، سفیه و احمق

سفیه، احمق

سبکسر

سفیه و احمق

سبکسر، سفیه، احمق

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌وقار، تهی‌مغز، سبک، سبکسر، سخیف، بی‌باک، خودسر، خودآرا، خودنما،
(متضاد) سنگین، متین

فرهنگ فارسی هوشیار

سفیه و خودسر و بیباک، فرومایه و احمق

فرهنگ فارسی آزاد

جِلف، سبکسر و کم عقل، سخت و خشن و نامهربان، نان خشک و سخت، ظرف، خمرهء خالی، تنهء بدون سر، لاشهء سلاخی شده (جمع: اَجْلاف، جُلُوف)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری