معنی جلف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سبکسر، بی خرد، احمق، ابله، میان تهی، بی ادب. [خوانش: (جِ) [ع.] (ص.)]
سبک، زننده، و ناشایست،
ویژگی کسی که رفتارهای سبک، زننده، و ناشایست انجام میدهند، سبکسر،
سبکسر، سفیه و احمق
سفیه، احمق
سبکسر
سفیه و احمق
سبکسر، سفیه، احمق
بیوقار، تهیمغز، سبک، سبکسر، سخیف، بیباک، خودسر، خودآرا، خودنما،
(متضاد) سنگین، متین
سفیه و خودسر و بیباک، فرومایه و احمق
جِلف، سبکسر و کم عقل، سخت و خشن و نامهربان، نان خشک و سخت، ظرف، خمرهء خالی، تنهء بدون سر، لاشهء سلاخی شده (جمع: اَجْلاف، جُلُوف)،