معنی جمال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(مص ل.) زیبا بودن، (اِمص.) زیبایی. [خوانش: (جَ) [ع.]]
(جَ مّ) [ع.] (ص.) شتربان، ساربان.
زیبایی، نیکوصورتی، حسن صورت، خوشگلی،
[قدیمی، مجاز] مایۀ زیبایی،
شتردار، شتربان، ساربان،
شتران،
زیبایی، حسن
زیبایی
حسن، خوشگلی، زیبایی، صباحت، قشنگی، نیکویی، وجاهت،
(متضاد) بدگلی، بدمنظری
خوب صورت و نیکو سیرت گردیدن
جِمال، شترها (مفرد:جَمَل)،
جَمال، زیبائی- خوبی- حسن صورت یا سیرت،
جَمّال، صاحب شتر، شتردار -شتربان (جمع:جَمّالَه)،
زیبایی
وجاهت-خوشگلی-
حسن صورت