معنی جنب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

پهلو، کنار، سمت. [خوانش: (جَ) [ع.] (اِ.)]

کسی که به علت خروج منی، غُسل بر او واجب است، بیگانه، بعید، دور. [خوانش: (جُ نُ) [ع.] (ص.)]

فرهنگ عمید

پهلو، کنار،
(زیست‌شناسی) غشایی که روی ریه‌ها را می‌پوشاند و به دیوارۀ داخلی قفسۀ سینه می‌چسبد،


۱.=جنبیدن
جنبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دیر‌جنب،
جنب‌وجوش: [مجاز] حرکت و کوشش، تلاش و تقلا،

کسی که به‌واسطۀ انزال منی غسل بر او واجب شده باشد،

حل جدول

کنار

پهلو

پهلو، کنار

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کنار، سو

فرهنگ فارسی هوشیار

پهلو حرکت، جنب و جوش حرکت، جنب و جوش غریب، بیگانه غریب، بیگانه

فرهنگ فارسی آزاد

جَنْب، پهلو، کنار، ناحیه، سمت، جهت (جمع:اَجْناب، جُنُوب)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری