معنی جهد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(جَ) [ع.] (مص ل.) کوشیدن، رنج بردن.
(جُ) [ع.] (اِمص.) توانایی، استقامت.
کوشش کردن، کوشیدن،
کوشش،
کوشش،
کوشش و سعی
تلاش
تلاش، سعی، کوشش
اهتمام، اهتمام، تقلا، تکاپو، تلاش، جدیت، سعی، کوشش، مساعی
کم، اندک، دو عطسه ی پیاپی
کوش، تاب رنج، سختی، تاب و توان، فرجام -1 (مصدر) کوشیدن رنج بردن، (اسم) کوشش رنج. (اسم) توانایی کوشش.
جُهْد، توانائی، وُسْع، طاقت، مَقْدورات،
جَهْد، (جَهَدَ، یَجْهَدُ) کوشیدن و جِدِّیَّت کردن، رنج بردن، فوق طاقت بار کردن، سخت گردیدن، لاغز و ضعیف شدن،