معنی جهل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(مص ل.) نادان بودن، (اِمص.) نادانی. [خوانش: (جَ) [ع.]]

فرهنگ عمید

نادان بودن، نادانی،
* جهل‌ بسیط: [قدیمی] حالتی از نادانی که شخص نمی‌داند و اعتقاد به دانستن خود هم ندارد، و به بیان دیگر می‌داند که نمی‌داند،
* جهل مرکب: جهل و نادانی‌ای که خود شخص به آن پی‌ نبرد و خود را دانا و حکیم پندارد که در این صورت جهل او مرکب است از بی‌علمی و بی‌اطلاعی به‌ امورو بی‌خبری و بی‌اطلاعی از نادانی خودش: آن کس که نداند و نداند که نداند / در جهل مرکب ابدالدهر بماند (عبدالواسع جبلی: لغت‌نامه: مُرکب)،

حل جدول

نادانی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

نادانستگی، نادانی

کلمات بیگانه به فارسی

نادانی

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌اطلاعی، بی‌خبری، بی‌علمی، حماقت، نادانی،
(متضاد) دانش، معرفت

فرهنگ فارسی هوشیار

نادان شدن، نا دانستن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر